سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیین صالحین

تاریخ نگار : دین نمایان بیخرد

 دین نمایان بیخرد

 این من بودم و تنها من بودم که خطر بزرگی که از ناحیه این خشکه مقدسان به اسلام متوجه می شد را درک کردم.

پیشانیهای پینه بسته اینها، جامه های زاهد مابانه شان و زبانهای دائم الذکرشان حتی اعتقاد محکم و پابرجایشان نتوانست مانع بصیرت من گردد.

- علی (ع) از چه کسانی سخن می گوید؟

- خوارج !

- اولین خروج خوارج به زمان پیامبر (ص) باز می گشت. آن هنگام که ″هرقوص بن زهیر و ″ذوالثدیه″ به نحوه تقسیم غنایم توسط پیامبر اعتراض کردند: ((عدالت کن!)) و اینان از بزرگان خوارج بودند. در پاسخ، پیامبر (ص) فرمودند:

اگر عدالت نزد من نباشد در کجا خواهد بود؟             

- و کسانی که عدالت (صفتی از پیامبر) را به زیر سؤال بردند، با حکومت علی (ع) چه  می کنند؟

- خروج ! سرکشی ! طغیان !

- خروج خوارج در ابتدا رنگ سیاست داشت،‌اما کم کم برای خود اصول عقایدی تنظیم کردند و به صورت یک فرقه مذهبی در آمدند.

مذهب خوارج تحت عنوان وظیفه امر به معروف و نهی از منکر بوجود آمد، بی آنکه شرایطش را داشته باشد.

بصیرت در دین و بصیرت در عمل

آنان نه بصیرت دینی داشتند، نه بصیرت عملی. بلکه در اساس منکر بصیرت در عمل بودند. امر به معروف و نهی از منکر را امری تعبدی می دانستند و مدعی بودند آن را باید با چشم بسته انجام داد.

- و دیگر چه؟

- هر کس مرتکب گناه کبیره ای مثل دروغ، غیبت یا شرب خمر می شد، او را کافر و بیرون از اسلام بر می شمردند و مستحق خلود در آتش.

- اما چرا مردم به حرف آنان اعتماد می کردند؟

- آنان زیبایی هایی هم داشتند . مبارزه گر و فداکار، عبادت پیشه و متکلف بودند و بی میل به دنیا و زخارف آن. دست به گناهی نمی آلودند و از هر که دست به گناه می زد بیزار بودند.

- حق با علی (ع) بود. آنان مجموعه ای از زشتیها و زیباییهای فریبنده بودند که هر کسی یارای مقابله با آنان را نداشت.

شیوه مقابله با عابدان بی بصیرت

آگاه ساختن افکار مردم نسبت به اینگونه انحرافات و اینگونه افراد از یکسو، سعی در ارشاد، هدایت و فرصت بازگشت دادن به این اشخاص از سوی دیگر ، بهترین روش مقابله با عابدان بی بصیرت است.

علی بزرگمرد غیرت و جوانمردی، خوارج را در بیان افکارشان آزاد می گذاشت. خود و یارانش در برابر دیدگان مردم با آنان بحث و مناظره می کنند. مردم مجاب می شوند و آنان توهین می کنند، اما دریای صبر و حلم علوی، توهین های آنان را در امواج سینه اش فرو  می برد و تحمل می کند. همین است که 8 هزار نفر از لشکر 12 هزار نفری خوارج در جنگ نهروان به او می پیوندند. علی این شیوه را تا به آنجا ادامه می دهد که افکار عمومی آماده برخورد با خوارج گردد و سرانجام این مردم باشند که از او بخواهند که دیگر با ایشان مدارا نکند و جامعه را از شر این گروه پاک گرداند.

از مقابله با این افراد چه هدفی را دنبال می کنیم؟!

شاید که مقابله کنندگان با این افراد که در نیتشان صادق هستند، ابزار دست دشمنانی قرار گیرند که حتی در نیت هم حقه بازند، و مولا علی این نکته را چه خوب می فهمد :

 پس از من دیگر خوارج را نکشید،

زیرا آن کس که حق را می جوید و خطا می رود همانند آن کس نیست که باطل را می جوید و آن را در می یابد.

اگر چه نعره های انکار خوارج، مسجد کوفه را پر کرده بود و همه جا بر ضد امام شعار می دادند، اما تا هنگامی که دست به خون مسلمانان نیالودند، در کوفه آزاد بودند. پس از آن بود که پهلوان غیرت و بزرگی، چون طوفانی بر آنان شورید و دستشان را از چنین اقداماتی کوتاه کرد.

چرا باید با ایشان مقابله کرد؟

حماقت و جهالت چون پرده ای جلوی چشمان آنان را فرا گرفته بود و چون نابینایانی راه به میان دشمنان می بردند. به فرموده علی (ع) ،

« ایشان تیرهایی هستند در دست شیطان و وسیله ای برای افکندن مردم در بیابان حیرت و تردید.»

هر چند امروز شعار خوارج از بین رفته و مرده است،‌اما روح مذهبشان کم و بیش در میان بعضی افراد و طبقات همچنان زنده و باقی است.